۱۳۹۵ آبان ۲۰, پنجشنبه

چند گزارهٔ انتخاباتی

یکی از زیرمجموعه های بازاریابی سیاسی، تبلیغات انتخاباتی است. شعارها یکی از ابزارهای مهم در تبلیغات سیاسی  است.
۱-
تبلیغات جنون آمیز و بی وقفه در کمپین های انتخاباتی، فضای کاذبی را می آفریند که در آن اولویت ها و اهمیت ها تغییر می کند . آنچه واقعا باید انجام شود به علت اینکه مثلا «غیر ممکن است»، کنار گذاشته می شود و رقابت بر مسائل فرعی برجستگی پیدا می کند. وقتی مسائل اصلی را بشود کنار گذاشت، طبعا مسائل فرعی را هم می شود خرد، جابجا و ترکیب کرد و در دو سوی کمپین مورد بهره برداری قرار داد.
شعارهای انتخاباتی در طول هر کمپین و بنا بر مصافی که یک کاندیدا با آن روبروست، تغییر می کند. حجم بالای تبلیغ و تکرار بی امان آن، توجه را به وضع موجود جلب کرده و مانع از آن می شود که این تغییر در ذهن مخاطبان مشکلی ایجاد کند.
۲-
مجموعه تبلیغات صورت گرفته در هر دوره می تواند یکپارچه و  یکدست نباشد. مخاطبان یک کمپین افراد یکسانی نیستند. اولویت های متفاوتی دارند و به فراخور حال خویش، بخشی از شعارها را پر رنگ تر می شنوند. رسانه های محلی این نکات را برجسته تر می کنند.
افراد به همین دلیل همان چیزی را نمی بینند و نمی شنوند که من یا شما می شنویم.
۳-
هر کلامی در یک کمپین انتخاباتی از روز طراحی شدن و آزمون های پانل اولیه تا انتهای کار دنبال می شود و تحت نظر قرار می گیرد. نظرسنجی های وسیع روزانه،  اثر بخشی و نحوهٔ کارکردش را در اختیار مدیران کمپین می گذارد. مدیران کمپین بررسی های گوناگون در میان مخاطبان از نظر سن، جنس، موقعیت اجتماعی، محل، و ... را در نظر می گیرند تا اگر شعارها مناسب نباشد، تغییر کند و یا بهبود یافته و اصلاح شود.
۴-
برای مثال:
هدف شعار فلان کس «برنامه ای ندارد» فشار برای خنثی کردن جذابیت شعارهای رادیکالی است که  جاافتادن آن برای رقیبان خطرناک است.
هدف شعار «ضرورت شرکت در انتخابات و انتخاب بین بد و بدتر» جذب رای های بالقوه ای است که مردد اند و هنوز هیچ بخش از شعارهای کلیدی جذبشان نکرده است.
هدف شعار «رای به کاندید سوم سوزاندن رای است» نگه داشتن فضای رقابت بین لیدرهای بازار سیاسی ست.

۵-
دانش، فن آوری و امکاناتی که این روزها در بازاریابی سیاسی بکار گرفته می شود، یکی از توسعه یافته ترین ابزارها و امکان ها را در اختیار کاندیداهای رقیب قرار می دهد. کارزار انتخابات در کشورهایی مثل آمریکا در واقع رقابت بین شرکت های مشاورهٔ انتخاباتی ست که میلیون ها دلار  دستمزدشان است و بخشی از کارآزموده ترین متخصصین بازاریابی سیاسی و روانشناسی سیاسی و آمار و رسانه را در خود گردآورده اند.

۶-
در هر انتخابات کسانی هستند که رای نمی دهند. بخشی از آن ها که رای نمی دهند، منفعل اند و باور با تاثیرگذاری بر سرنوشتشان از این طریق را از دست داده اند. بخش دیگری به نحوهٔ انتخابات فعالانه معترض اند یا کاندیدای های مطرح را فاقد صلاحیت لازم می بینند. آن ها که رای نمی دهند نیز مانند آنان که رای می دهند بر سرنوشت انتخابات موثر اند. بزرگ ترین تاثیر آنان این است که کاندیداها مجبورند برنامه و وعده های خود را افزایش دهند تا آن ها را تا حد امکان به مشارکت جلب کنند.
۷-
ده ها عامل پیش بینی شده و نشده در انتخابات موثر است. اما در هر حال، اگر ترکیب رفتار و گفتارِ چهره هایی مثل دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون ده ها میلیون نفر را از هر سوی کارزار به پای صندوق های رای می کشاند، باید فکر کرد آن ها کارشان را بلد بوده اند.
۸-
بازی انتخاباتی بازنده و برنده دارد و افزایش آرای یکی، کاهش آرای دیگران است. برنده کسی است که در این بازی رقابتی سهم اصلی مورد نیاز را از آن خود می کند. اگر نتوانسته باشد، کارش نمی تواند مورد تایید قرار گیرد و حتما ضعف های جدی داشته است.

خلاصه
در یک کار رقابتی، بدترین نتیجه گیری از شکست آن است که بگوییم : علت شکست ما دیگران اند.
هدف شعار «اگر رای نداده ها یا ... به ما رای داده بودند، پیروز بودیم» فرافکنی شکست بر سر دیگران است.
رسم است رهبران حزب شکست خورده در کشورهایی که پارلمانتاریسم جاافتادهٔ چند حزبی دارند، مسئولیت شکست را می پذیرند و استعفا می دهند.
در برخی کشورها ظاهرا چنین سنتی به شکل جا افتاده نیست و فرافکنی در دستور کار قرار می گیرد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی