۱۴۰۱ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

نکاتی پیرامون تبلیغ، ترویج و ارتباط آن با کار فرهنگی

 

احمد سپیداری 


شبکه‌های اجتماعیِ مجازی، در روزگار ما، شریان در هم تنیده و پیوند دهنده‌‌ی رسانه‌های معاصر را تشکیل می دهند و چند صدایی و تعامل های دوجانبه و چند جانبه‌ی بین رسانه‌ای رشد قابل ملاحظه ای کرده است. در چنین شرایطی وسعت بخشیدن به کار تبلیغی و ترویجی و تدقیق شیوه ها و روش های موثر برای موفقیت در کار تبلیغ و ترویج اندیشه های سیاسی اهمیت ویژه‌ای می یابد. 

یک حزب یا سازمان سیاسی، مخاطبان مختلفی دارد. 

۱- کادرها و اعضاء که با بینش و اسلوب تجزیه تحلیل مبتنی بر اقتصاد سیاسی و مبارزه ی طبقاتی حزب یا سازمان خود بر اساس مارکسیزم لنینیزم آشنا هستند و به کمک این ایدئولوژی است که واقعیت های پیرامونی را می بینند و بر اساس یک زیر فرهنگِ سیاسی جا افتاده با آن برخورد می کنند.

۲- مخاطبان نشریات و رسانه های حزبی یا سازمانی در میان کارگران و زحمتکشان و دیگر طبقات اجتماعی که با برخی مواضع عام حزب یا سازمان آشنا هستند و آن ها را دنبال می کنند، اما بطور کامل از بینش شکل یافته ی طبقاتی برخوردار نیستند.

۳- توده های مردم زحمتکش که با بینش مارکسیستی حزب و زبان و ادبیات آن آشنایی چندانی ندارند. 


تبلیغ موثر تبلیغی است که مخاطبان عام (توده های مردم بویژه کارگران و زحمتکشان) را هدف قرار می دهد، اما در عین حال مخاطبان خاص خود در آن جریان سیاسی و پیرامون آن را بر می انگیزد که منابع تبلیغی مورد نظر را با اشتیاق کامل میان مخاطبان عام ببرند. 

هر چه بین ذهنیت مخاطبان عام و خاص یک حزب و سازمان، بویژه با توجه به شکاف نسل‌ها، تفاوت بیشتری پیدا شود، کار تبلیغ پیچیده تر می شود و نیاز به ابتکار، خلاقیت، فرصت‌شناسی و شناخت هنری و علمی و همچنین برخورداری از تنوع رسانه‌ای در کار تبلیغ و ترویج بیشتر می شود. 

واقعیت آن است که با پیدایش رسانه‌های جدید، رسانه‌های قدیمی حذف نمی شوند، بلکه با تطبیق و ترکیب با رسانه‌های جدیدتر، کاربری‌های تازه ای پیدا می کنند. فضای رسانه‌‌ای که امروزه با آن روبرو هستیم، ترکیبی از رسانه‌های شبکه‌ای، ویدیویی و تلویزیونی، رادیویی و پادکست، نشریات، و انواع رسانه های متنی دیجیتال و چاپی است که کار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به شکلی در هم تنیده پیش می برند. 

اگر نقشه ی ارتباط رسانه‌ای افراد را در نظر بگیریم، تنوع بسیار زیادی دیده می شود که ضمن تمرکز بر کانون‌های رسانه‌ای پرمخاطب رادیو تلویزیونی، شاخه های تاثیرگذار بسیار متنوع شبکه‌ای در اطراف آن مشاهده می شود. خود کانال های تلویزیون به شدت متکی به اخبار و اطلاعات و هدایت‌های شبکه ای شده‌اند و این واقعیت بر گفتمان سازی های آن‌ها تاثیر جدی دارد.

در نقشه ی پُر تنوع دسترسی رسانه ای افراد و گروه ها، رسانه های پرمخاطب نقش مهمی دارند. روشن است که جریان اصلی رسانه‌ای که در تملکِ با واسطه و بی واسطه ی صاحبان سرمایه در سطح جهان قرار دارد، با گفتمان سازی های خود، در اغلب موارد تعیین می کنند چه چیزی مهم است، چه کسی باید در باره‌ی آن نظر دهد و بحث باید در چه چارچوبی ارائه شود. آن ها پایه و اساس «قدرت نرم» نظام جهانی موجود و کانون‌های قدرت درون آن هستند و حفظ حاکمیت یا آلترناتیوسازی‌های جعلی برنامه ریزی شده برای تداوم نظام نولیبرالی سرمایه داری هدف تعیین شده ی آن هاست. مشخص است که در چنین شرایطی، پیام رسانی کار ساده‌ای نیست.


باید دانست که پیام در ذهن مخاطب است که معنا می گیرد. این معنا می تواند بسته به ذهنیت، جایگاه اجتماعی، و تاثیرات فرهنگی و رسانه ای، و در نهایت، چارچوب های مفهومی شکل گرفته در ذهن مخاطب، نزدیک یا دور از آن چیزی باشد که پیام دهنده منظور داشته است. ما در کار تبلیغی و ترویجی با ذهن های خالی روبرو نیستیم. پیام های ما در ذهن هایی می نشیند و معنا پیدا می کند که در مداربندی پیچیده ای از رسانه های مورد استفاده ی مخاطبان، دارای پیش فرض های معینی است. و اگر دقت کنیم که این رسانه ها در تمام بیست و چهار ساعت در شبانه روز و هفت روز هفته مشغول مداخله در درک واقعیت ها توسط مردم هستند، پیچیدگی کار مشخص تر می شود. 


مبارزه ی طبقاتی در جامعه ی قطبی شده ی ما تنها در اقتصاد تبلور نمی یابد. جریان‌های طبقاتی متفاوت و از جمله و بویژه سرمایه داری نئولیبرال، چه تحت نوع ولایی آن در داخل کشور و چه در شکل جهانی امپریالیستی اش، اذهان مخاطبان گسترده ای را هدف قرار می دهند و با گفتمان سازی‌های متمرکز، توسط رسانه‌های چند سطحیِ جذاب و هدفمند، به خود مشغول می کنند. رسانه های حکومتی و شرکتی در جوامع طبقاتی برخلاف ادعایشان به شدت ایدئولوژیک اند و اخلال در پیام رسانی، تبلیغ، و ترویج اندیشه های چپ، محور بسیاری از برنامه هایشان را تشکیل می دهد. آنان به خوبی می دانند اندیشه انقلابی چپ در هر کجا و در هر زمان که به میان مردم برود، به نیروی مادی قدرتمندی علیه طبقات بالا تبدیل می شود. 

شیوه ی دیگر اخلال در پیام رسانی احزاب و سازمان‌ها، ایجاد رسانه‌های ظاهرا موازی ست که خط تحلیلی انحرافی سازمان یافته دارند و مبارزه ی سیاسی را از اهداف اصلی آن منحرف می کنند. این رسانه ها خواسته یا ناخواسته بدنه‌ی هواداران یک حزب یا سازمان را که نقش مهمی در بردن نظرات میان جامعه دارند، دچار کج فهمی، تناقض و تردید می کنند و در بهترین حالت، با تبدیل مخاطبان حزب به مصرف کنندگان بی عمل انواع تحلیل های متضاد سیاسی و تاریخی، به نوعی انفعال می کشانند.  

پیام های تبلیغی و ترویجی یک حزب و سازمان باید بتواند به شکلی درست و موثر به اذهان توده‌های مردم برسد و به آن ها در تشخیص هرچه دقیق تر وضعیت سیاسی اقتصادی و روبنای سیاسی و شناخت پراتیک مورد لزوم برای رهایی یافتن از وضعیت نا‌به‌هنجار اجتماعی کمک کند. به همین دلیل، لازم است ذهنیت توده های مردم و شیوه‌ی عمل بالایی ها برای منحرف کردن آن از مسیر درک واقعیت ها را بطور دائمی باز شناخت، از آن رمز زدایی کرد و تبلیغ و ترویج را به شکلی سازمان داد که آن را خنثی کند یا دور بزند و پراتیک صحیح و موثر سیاسی را در برابر آن تقویت کند.


از آنجا که درک انسان تا حد زیادی از شیوه‌ی درک استعاری متاثر است و در فرایند شناخت، چارچوب‌های مفهومی نقش تعیین کننده ای دارند، کار فرهنگی در این زمینه اهمیت ویژه ای پیدا می کند. کار فرهنگی توانایی شگفت انگیزی در انتقال و بازسازی چارچوب های مفهومی در اذهان مخاطبان دارد و بر نحوه ی درک و واکنش مخاطب نسبت به پیام ها تاثیر جدی می گذارد. 

یکی از روش های شناخته شده ی رسانه های مدافع نظم نولیبرالی گفتمان سازی هایی است که هدفش دستکاری در چارچوب های مفهومی و نحوه استناد استعاری به آن هاست. آن ها با استفاده از رویدادهای توجه برانگیز برای جامعه، به بحث های تکرار شونده و هر روزه و هر ساعته ای برای به اصطلاح کشف حقیقت می پردازند و در این روایت سازی ها، در ذهن مخاطبان دستکاری می کنند. 

برای نمونه، حجم عظیمی از بحث و گفتگو و روایت سازی صورت گرفته و می گیرد تا یک چارچوب مفهومی به نام «جامعه‌ی جهانی» در مقابل مثلا «کشورهای غیر عادی» جا انداخته شود. «جامعه‌ی جهانی» یک چارچوب مفهومی است که هدفش پنهان نگه داشتن نقش حاکمیت «امپریالیسم جهانی» و چالش‌هایی است که چه در درون و چه در برون ساختار آن، سیر رویدادهای سیاسی در جهان را شکل می دهد. اگر مخاطب ما این چارچوب مفهومی را پذیرفته باشد و ذهن و عواطفش با آن کار کند. دنیای غرب را بهشت و چالشگران نظام امپریالیستی و تک قطبی جهانی را چه چین باشد، چه روسیه و چه کوبا، درست مثل جهنم جمهوری اسلامی، کشورهای «غیر عادی» به حساب می آورد و در نبرد جهانی نیروهای کار در برابر سرمایه جانب آمریکا، غرب و ناتو و سرمایه داری نولیبرالی حاکم را می گیرد. موضع چنین شخصی در برابر جمهوری اسلامی ترجیحا یا آرزوی براندازی جمهوری اسلامی بوسیله‌ی آمریکا (سلطنت طلبان و نیروهای متحد آن) یا تسلیم جمهوری اسلامی به آمریکا و حاکمیت جهانی آن (اصطلاح طلبان اسلامی یا سکولار) خواهد بود.  

تشخیص شیوه ی چارچوب سازی‌های مفهومی نیروهای مدافع نولیبرالیزم و تشخیص آن در روایت پردازی‌های سیاسی اهمیت اساسی دارد. این چارچوب سازی‌های هدفمند را می توان با نشان دادن خلاقانه و بنا به موردِ تناقضات درونی‌اش افشا کرد (تبلیغ) و برای معرفی چارچوب‌های مفهومی واقع گرایانه‌ی جایگزین برای آن، علاوه بر شیوه‌های ترویجی، از کار بلند مدت تر فرهنگی نیز بهره برد. مبلغان و ترویج‌گران سیاسی آلترناتیو باید در وهله اول متوجه باشند که جریان‌های اصلی رسانه ای کدام چارچوب‌های مفهومی علمی سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی را ترویج می کنند و آنگاه، برنامه‌ی تبلیغی، ترویجی و فرهنگی خود را برای جا انداختن چارچوب های مفهومی روشنگرانه و واقع بینانه تنظیم کنند.

مسیر پیام ما به مخاطبان یک مسیر یک طرفه یا حتی دوجانبه در شکل ایده آل نیست، بلکه مسیری پر از سنگلاخِ تاثیر گذاری از طریق رسانه های جریان اصلی و جریان‌های موازی، رقیب و برساخته است. به همین منظور باید اثربخشی هر کار تبلیغی را سنجید، و مرتبا آن را بهبود بخشید و ضمن پایداری در شیوه های اصولی مبارزه، آن را دائما به روز نگه داشت.

جا دارد به این مهم نیز اشاره کرد که پایبندی وفادارانه به حقیقت و واقعگرایی عمیق بینش درست مارکسیستی، این ویژگی را به تبلیغ و ترویج محتوایی کمونیست ها می دهد که در مقابل محک تجربه، سربلند بیرون آید و برجسته شود. این اعتبار، اعتباری نیست که بشود آن را با دروغ پراکنی، بدنام سازی و اسیدپاشی به چهره‌‌های سیاسی تخریب کرد و از بین برد. 

رسانه های حزبی سازمانی آلترناتیو چپ اگرچه ممکن است اندک و کم تیراژ باشند، اما هر آنجا که درست و به شیوه‌ی علمی کارکنند، بسیار تاثیر گذارند، و توان پیروزی بر هیولای رسانه‌ای سرکوبگران حاکم و امپریالیزم جهانی را دارند. چرا؟ بدین دلیل که تندبادهای از واقعیت های روزمره‌ی زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنان را پشتیبانی می کند و در یک انقلاب اجتماعی همه جانبه به ساحل موفقیت می رساند.















0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی