شیوه های اعتراض
شک نیست که بخش بسیار بزرگی از مردم به رژیم ولایت فقیه نفرت می ورزند. اعتراضات مردم علیه حاکمیت دیکتاتوری موجود، علیرغم سرکوب شدید، روزی نیست که نمود تازه ای نداشته باشد.
این اعتراضات نه در شکل اعتراض و نه در اهداف مرحله ای خود یکدست و یکسان نیست.
یک روز تجمع مردم در یادبودی برای کورش است، روزی تجمع در مقابل زندان اوین برای پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی (زندانی سیاسی آزاد باید گردد) و در شیراز برای اعتراض به رژیم پارازیت پرور (پارازیت خیانت است به ملت) و تظاهرات و تحصن های کارگران و معلمان و ... و روزی هم شرکت در تشییع جنازهٔ هاشمی رفسنجانی و شعار دادن علیه سیاست های دیکتاتوری خامنه ای و جناح تند رو (پیام ما روشنه، حصر باید بشکنه). پشت این نمونه از اعتراضاتی که مثال زدم صد البته گرایشات سیاسی مختلفی وجود دارد که وارد بحثش نمی شوم.
هر کدام از ما، بسته به علائق و گرایش سیاسی، به یکی از این سه دسته از اعتراض گرایش بیشتری داریم و آن دو را پاسخ لازم برای تغییر اوضاع ارزیابی نمی کنیم و هزاران دلیل هم برای صحت باورهای خود و روش و منش اعتراضی مورد نظرمان داریم. بحث های سیاسی زیادی هم در رسانه ها حول این اعتراضات و یا شیوه تغییرات در سیاست های حاکم که مخرب و مضر به حال کشورمان می دانیم در جریان بوده و خواهد بود.
بر این اساس، همگی باید بپذیریم، گرایشات سیاسی مختلفی در فضای سیاسی اجتماعی کشورمان وجود دارد و این گرایشات بسته به محتوا، قابلیت ها، و محدودیت هایش، اشکال اعتراضی مختلفی را بر می گزیند. تصور اینکه آن ها همه باید یکی باشند و همه بتوانند به شکل و محتوایی یکسان دربیایند، واقعبینانه نیست.
معترضان مشارکت کننده در این اعتراضات اساسا در فضاهای سیاسی اجتماعی متفاوتی زندگی می کنند و اعتراضاتشان از فضای زیستی شان متاثر است. به عبارت دیگر نمی توان این چندگانگی را فریب و دروغ و نیرنگ تلقی کرد، یا اینکه برخی از این اعتراضات را آزادیخواهانه ندانست و در خدمت رژیم ارزیابی کرد. دلیلش هم اینکه نیروهای سرکوبگر رژیم که بهتر از همه مخالفانشان را می شناسند، به همهٔ این اعتراضات برخورد خشنی داشته و سعی در به سازش کشاندن و نابودی آن ها کرده اند.
اینکه هر بار خود دیکتاتوری و دستگاه های عریض و طویل حکومتی اش را رها کنیم و اعتراضات گروه های رقیب در عرصهٔ سیاسی را هدف حملات خود قرار بدهیم، صحیح نیست.
اگر واقعا و عمیقا به دمکراسی معتقدیم، بهتر است این تنوع مبارزه را بپذیریم و سنگ بنای دمکراسی را از هم اکنون بر مبنای پذیرش این تنوع برخوردها قرار دهیم.
هنوز مجموعهٔ اعتراضات مردمی بسیار محدودتر از آن است که تغییری را به قدرت حاکم تحمیل کند. بخش بزرگی از مردم دچار «فقر حسی» و بی تفاوتی و روزمرگی همراه با افسردگی اند. رویارویی های مخرب ما بر این حجم بزرگ باز هم می افزاید.
پس بهتر است، اگر باور به کمک و مساعدت به مبارزات یکدیگر نداریم، از رویارویی های مخرب پرهیز کنیم و به کسانی که در جذر و مدهای نوع مبارزهٔ دلخواهشان دیگران را بدنام می کنند، بدبین باشیم.
به نظر من تقویت مبارزه در جامعه به هر شکل و هر اندازه، به تقویت امکان مبارزات عمیق تر می انجامد و به همین دلیل با تمام توان در بازتاب این مبارزات و کمک به پیشبردشان تلاش می کنم، هر چند شخصا نظرات و گرایشات سیاسی اجتماعی خودم را داشته باشم.
این اعتراضات نه در شکل اعتراض و نه در اهداف مرحله ای خود یکدست و یکسان نیست.
یک روز تجمع مردم در یادبودی برای کورش است، روزی تجمع در مقابل زندان اوین برای پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی (زندانی سیاسی آزاد باید گردد) و در شیراز برای اعتراض به رژیم پارازیت پرور (پارازیت خیانت است به ملت) و تظاهرات و تحصن های کارگران و معلمان و ... و روزی هم شرکت در تشییع جنازهٔ هاشمی رفسنجانی و شعار دادن علیه سیاست های دیکتاتوری خامنه ای و جناح تند رو (پیام ما روشنه، حصر باید بشکنه). پشت این نمونه از اعتراضاتی که مثال زدم صد البته گرایشات سیاسی مختلفی وجود دارد که وارد بحثش نمی شوم.
هر کدام از ما، بسته به علائق و گرایش سیاسی، به یکی از این سه دسته از اعتراض گرایش بیشتری داریم و آن دو را پاسخ لازم برای تغییر اوضاع ارزیابی نمی کنیم و هزاران دلیل هم برای صحت باورهای خود و روش و منش اعتراضی مورد نظرمان داریم. بحث های سیاسی زیادی هم در رسانه ها حول این اعتراضات و یا شیوه تغییرات در سیاست های حاکم که مخرب و مضر به حال کشورمان می دانیم در جریان بوده و خواهد بود.
بر این اساس، همگی باید بپذیریم، گرایشات سیاسی مختلفی در فضای سیاسی اجتماعی کشورمان وجود دارد و این گرایشات بسته به محتوا، قابلیت ها، و محدودیت هایش، اشکال اعتراضی مختلفی را بر می گزیند. تصور اینکه آن ها همه باید یکی باشند و همه بتوانند به شکل و محتوایی یکسان دربیایند، واقعبینانه نیست.
معترضان مشارکت کننده در این اعتراضات اساسا در فضاهای سیاسی اجتماعی متفاوتی زندگی می کنند و اعتراضاتشان از فضای زیستی شان متاثر است. به عبارت دیگر نمی توان این چندگانگی را فریب و دروغ و نیرنگ تلقی کرد، یا اینکه برخی از این اعتراضات را آزادیخواهانه ندانست و در خدمت رژیم ارزیابی کرد. دلیلش هم اینکه نیروهای سرکوبگر رژیم که بهتر از همه مخالفانشان را می شناسند، به همهٔ این اعتراضات برخورد خشنی داشته و سعی در به سازش کشاندن و نابودی آن ها کرده اند.
اینکه هر بار خود دیکتاتوری و دستگاه های عریض و طویل حکومتی اش را رها کنیم و اعتراضات گروه های رقیب در عرصهٔ سیاسی را هدف حملات خود قرار بدهیم، صحیح نیست.
اگر واقعا و عمیقا به دمکراسی معتقدیم، بهتر است این تنوع مبارزه را بپذیریم و سنگ بنای دمکراسی را از هم اکنون بر مبنای پذیرش این تنوع برخوردها قرار دهیم.
هنوز مجموعهٔ اعتراضات مردمی بسیار محدودتر از آن است که تغییری را به قدرت حاکم تحمیل کند. بخش بزرگی از مردم دچار «فقر حسی» و بی تفاوتی و روزمرگی همراه با افسردگی اند. رویارویی های مخرب ما بر این حجم بزرگ باز هم می افزاید.
پس بهتر است، اگر باور به کمک و مساعدت به مبارزات یکدیگر نداریم، از رویارویی های مخرب پرهیز کنیم و به کسانی که در جذر و مدهای نوع مبارزهٔ دلخواهشان دیگران را بدنام می کنند، بدبین باشیم.
به نظر من تقویت مبارزه در جامعه به هر شکل و هر اندازه، به تقویت امکان مبارزات عمیق تر می انجامد و به همین دلیل با تمام توان در بازتاب این مبارزات و کمک به پیشبردشان تلاش می کنم، هر چند شخصا نظرات و گرایشات سیاسی اجتماعی خودم را داشته باشم.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی