۱۴۰۲ مهر ۱۷, دوشنبه

آیا به این جنگ ها نیاز است؟

با گسترش علوم بازاریابی عبارتی زبانزد شد که: ما لزوما بر اساس پاسخ به بازار تولید نمی کنیم؛ ما خود نیاز به محصولات را می آفرینیم. از اولین کسانی که چنین شعاری را مطرح کرد هنری فورد کارآفرینی بود که صنعت اتومبیل سازی آمریکا را شکل داد. او نه تنها به خاطر تولید اتومبیل های «فورد» آمریکایی مشهور شد، بلکه یکی از کسانی است که روش‌های مدیریتی بسیاری را برای اولین بار به تجربه گرفت، ارتقاء داد و در ابعاد اجتماعی مطرح ساخت- Fordism.

به نقل از اوست که گفته می شود: 
«ما محصول نمی سازیم، ما نیاز می سازیم.» 
 "We don't make a product, we make a need"
 
مدت هاست  این سوال ذهنم را مشغول داشته که:
-  آیا این ضرورت های ژئوپلیتیک و استراتژیک است که جنگ‌ها را ایجاد می کند و صنایع به شدت خصوصی و خصوصی سازی شدهٔ نظامی صرفا دنبال رو آن هستند؟
- یا نه؛ این شرکت ها ی نظامی هستند که روایت‌های ژئوپلیتیکی می آفرینند (نیاز) و استراتژی های نظامی خلق می کنند و آن را براه می اندازند و از آن سود می برند؟
 
جنگ های مدرن را باید از جنبه های مختلف و به کمک علوم امروزین بازشناخت تا بتوان به نحوه شایسته برای بازداری از آن ها اقدام کرد.

اثر تقابل

 

 تقابلِ با آنانی که نمی توانند ما را از بین‌ ببرند، 

قوی‌ترمان خواهد کرد.

What does not kill me makes me stronger

 

اپورتونیسم

 بحث ما در چپ حول این نیست که نظم نوین موجود جهانی به نفع آمریکا در درجهٔ اول، و برخی متحدانش در مراحل بعدی طراحی شده یا نشده و باید یا نباید علیه آن مبارزه کرد. اگر کسی این را نفهمد و باور نداشته باشد که «جهان دیگری باید برقرار شود» اساسا چپ نیست. نظام جهانی موجود یک نظام هرمی است و علیه کشورهای در حال توسعه یعنی اکثریت بشریت عمل کرده است. 
بحث در چپ که تنوع دیدگاه‌هایی را هم باعث شده، حول چگونگی مبارزه با نظام های ارتجاعی چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی است. بحثِ چپ در واقع حول آلترناتیوی است که در برابر این نظام ها ارائه می شود. 
دانش و تجربهٔ سیاسی در طی دهه ها نشان داده که تحلیل های لنین از اپورتونیسم چپ و اپورتونیسم راست تا چه حد علمی است. این بالایی ها هستند که با یکی از دو پرچم اپورتونیسم چپ ویا اپورتونیسم راست در این پایین حضور پیدا می کنند و در میان مبارزان تفرقه می اندازند و راه بالایی ها را برای تسلط شان بر مردم هموار می کنند.
هم جریان های درست مبارزه و هم اپورتونیست های چپ نقدی قوی به اپورتونیسم راست دارند، اما نباید آن ها را با هم یکی گرفت. فرق اساسی آن ها این است که جریان درست مبارزه همیشه با دو نقد به اپورتونیسم راست و اپورتونیسم چپ مسیر خود را تنظیم می کند، اما اپورتونیسم چپ از نقد تندی استفاده می کند که یک سو بیشتر ندارد و آن به سمت راست است. بدین طریق است که چون همه را راست می بیند، نوک پیکان حمله اش را به طرف جریان درست و اصولی مبارزه قرار می دهد که اولین سنگرگاه مقابل اپورتونیسم چپ است. همین امر در مورد اپورتونیسم راست هم صادق است که از سوی دیگر، همهٔ تلاشش به کوبیدن جریان اصولی مبارزه ختم می شود. 
بدین طریق است که اپورتونیسم چپ و اپورتونیسم راست به ابزار دشمن طبقاتی تبدیل می شوند.