۱۳۹۷ آبان ۶, یکشنبه

آلزایمر ملی


سایت به پیش مقاله ای با نام «آلزایمر ملی» نوشتهٔ آقای صادق شکیب را انتشار داده است که جدا آدمی را به فکر فرو می برد. در این مقاله نام هایی بود که به نظرم رسید کاش توضیحاتی هم کنارش باشد که اگر کسانی چون من از عدم آشنایی با این 
شخصیت ها دچار احساس نگرانی ای شدند که دل صادق شکیب را به درد آورده بود، بتوانند به سهولت بدان رجوع کنند. شاید توضیحات ویکیپدیایی ضعف های زیادی داشته باشد، اما قابل دسترس ترین است. پس روی همهٔ نام ها لینک های ویکیپدیایی شان را گذاشتم. این باعث شد بخش بزرگی از این متن ها را بخوانم بیاموزم. این شیوه نگارش را قبلا در وبلاگ نویسی هایم 
استفاده کرده بودم و موثر یافتم.

۰۵ آبان ۱۳۹۷
به باورمن عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است. روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها، 
کلمۀ مشروطه و عدالت‌خانه و آزادی را فریاد کشیدند. آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمی‌شد که چند جوان 
فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
بسیاری از مردم به‌تقریب می‌دانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان، اما من 
دانشجویانی را دیده‌ام که نمی‌دانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا پسرش. ایرانیان، قطعه‌هایی از تاریخ را 
هزار بار شنیده‌اند و می‌دانند، اما تمایلی به شنیدن مهم‌ترین بخش‌‌های تاریخ معاصرشان ندارند. نام تمام جنگ‌های صدر 
اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را می‌دانند، ولی اگر از آنان بپرسند که استبداد صغیر 
مربوط به چه دوره‌ای است و چرا آن را «صغیر» می‌نامند، مات و مبهوت به پرسش‌گر نگاه می‌کنند. آیا در صد و بیست سال 
گذشته، یک ایرانی را می‌توانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسف‌خان مستشار الدوله اشک ریخته باشد؟ نه! چرا؟ چون 
ایرانی نمی‌داند او کیست. او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، می‌خواست قانون را جایگزین سلطنت 
مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم ماه‌ها در سیاه چال قجری، کتک خورد. شکنجه‌گر او موظف بود که او را با کتابش، کتک 
بزند. آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید ند که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و 
مظلومیت درگذشت. این روضه‌های جانسوز در تاریخ ما کم نیست. کسی می‌داند محمدعلی شاه، روزنامه‌نگارانی همچون 
صوراسرافیل و ملک المتکلمین را چرا و چگونه کشت؟ آن دو را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، 
شکنجه کردند که وقتی مُردند، شکنجه‌گران خوشحال شدند؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه نداشتند.
به باورمن عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است. روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها، کلمۀ 
مشروطه و عدالت‌خانه و آزادی را فریاد کشیدند. آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمی‌شد که چند جوان فُکلی 
این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ فضل الله نوری بیش از این نمی‌دانند که نام یکی از بزرگراه‌های تهران است، و از جنس اختلافات او با 
روشنفکران و آخوند خراسانی (رهبر معنوی مشروطه) در بی‌خبری محض به سر می‌برند. ایرانی نمی‌تواند دربارۀ رژیم پهلوی 
که آن را برانداخت، بر پایۀ منابع و آگاهی‌های مستند، چند دقیقه سخن بگوید؛ اما از حرمسرای یزید و حیله‌های معاویه بی‌
خبر 
نیست. آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران، بیشتر می‌داند یا دربارۀ قیام مختار؟ چند 
ایرانی را می‌شناسید که نام تیمورتاش و علی‌اکبر داور را شنیده باشد؟ و چند ایرانی را می‌شناسید که نام خواجه نظام الملک 
طوسی را نشنیده باشد ؟
کسی که نمی‌داند علی‌اکبر داور کیست، نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف 
کردیم. کسی که زندگی تیمورتاش را نداند، از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟ 
کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ معاصر، مهم‌ترین اطلاعات را نداشته باشد، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و 
«آینده» دارد؟ چند ايراني را می‌شناسيد كه بداند چرا در مجلس پنجم مشروطه از پيشنهاد رضاخان، مبني بر تغيير سلطنت 
قاجار به جمهوري، استقبال نشد؟ چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اندازۀ زائران يكي از امامزاده‌هاي 
كاشان نيست؟ آيا مردم ايران مي‌دانند چرا انگليسي‌ها رضاشاه را تبعيد كردند؟ آيا كسي مي‌داند چرا ناصر الدين شاه 
مخالف تدريس جغرافياي بين الملل در دارالفنون بود؟ اين دانستني‌ها براي ما به اندازۀ باران براي باغ لازم است.
مدرسه به معنای امروزین آن، به همت میرزا حسن رشدیه و کسانی همچون میرزا نصر الله ملک المتکلمین در ایران پا به عرصۀ 
وجود گذاشت. پیش از او و هم‌فکرانش، فرزندان ایران در مکتب‌ خانه‌ها «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» می‌خواندند. 
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر. قبر او در یکی از 
قبرستان ‌های قم است. نوروز امسال برای زیارت قبر او به آنجا رفتم. هر چه گشتم قبرش را نیافتم. هیچ کس هم نام او را 
نشنيده بود و نشانی قبرش را نمی‌دانست. در همان قبرستان، مردی عامی ولی صاحب کرامات دفن است. می‌گویند او بدون 
آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، آیات قرآن را در هر متنی که می‌دید، می‌شناخت. بر مزار او مقبره‌ای ساخته‌اند و 
مردم نیز گروه‌گروه به زیارتش می‌روند.

اگر آشنایی با تاریخ دور، سرمایۀ علمی است، آگاهی از تاریخ نزدیک، سرمایۀ ملی است. آلزایمر ملی، این سرمایۀ سرنوشت‌
ساز را بر باد داده‌ است. کتاب‌های درسی و رسانه‌ها به‌ویژه‌ صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشته‌
اند.

۱۳۹۷ مهر ۲۹, یکشنبه

پاسخ به سه پرسش در باره مصاحبه مندرج در سایت به پیش

چندی پیش مصاحبه ای داشتم با صفحه تلگرامی «حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی» که مجموعه سوال ها و صحبت هایم در سایت محترم «به پیش» انعکاس یافت.


اخیرا یک از عزیزان نکات وسوالاتی در رابطه با آن صحبت ها را مطرح کرد که فکر کردم در اینجا به آن ها پاسخ بدهم تا اگر ابهامی هست بر طرف بشود.

پاسخ به سه پرسش در باره مصاحبه مندرج در سایت به پیش:
با تشکر از نقطه نظرات ارائه شده، آنچه به نظرم می رسد و در هر مورد می توانم بگویم این هاست:
1. بحث جنگ هایی که دولت ها به نیابت از شرکتهای جنگ ساز راه می اندازند جدید است.  واقعا تقسیم هزینه های هنگفت و منافع حاصله این جنگها بین دولت ها و بین شرکت های مختلف چگونه توجیه پذیر است؟
نسبتِ خصوصی شدن یا بودن شرکت های نظامی در کشورهای مختلف یکسان نیست. در برخی کشورها، صنایع نظامی بزرگ هنوز هم تا بخش زیادی دولتی اند (روسیه و چین). روند خصوصی سازی بخش های مختلف نظامی امنیتی اما تقریبا در بین اغلب کشورها بویژه عضو ناتو در جریان است و روند برعکس آن یعنی دولتی شدن صنایع نظامی را تقریبا در جایی مشاهده نمی کنیم.
در آمریکا این روند خصوصی سازی بسیار پیشرفته است و تولید و خدمات زیادی را در بر می گیرد. وقتی ترامپ می گوید «با عربستان سعودی ۱۱۰ میلیارد دلار قرارداد نظامی بسته ایم.» به چه معناست. قرارداد بین دو دولت است؟ عربستان سعودی پول قرار داد را به حساب دولت آمریکا می ریزد؟ چه بخش از قرارداد توسط بخش خصوصی انجام می شود؟ آیا در این بخش، قراردادها مستقیم است؟ چه بخش از قرارداد توسط خود دولت باید انجام شود؟ آیا قرار داد بوسیله دولت انجام می شود و دولت خودش پروژه را بین پیمانکاران مختلف تقسیم می کند و سود خود را بر می دارد؟
تا جایی که من در بودجهٔ آمریکا دیده ام، درآمدی مرتبط با اقداماتی نظیر فروش مستقیما تجهیزات و خدمات نظامی ندیده ام. تصورم بر این است که قطعا بخشی از این اقدامات (برای مثال آموزش) را هنوز هم دولت آمریکا باید انجام دهد (این هم در حال خصوصی سازی بوده است.) و طبعا با قرارداد ترکیبی پیچیده ای روبرو هستیم. اطلاعاتی که من از خلال مقالات و بحث ها کسب کرده ام نشان دهندهٔ آن است که در هر حال سهم بخش خصوصی و شرکت های امنیتی نظامی که آن ها را صنعت جنگ نامیده ام، بسیار بالاست و نقش اصلی را به عهده دارند.  آن ها از جنگ های اخیر، چه شکست خورده و چه پیروز، سود عظیمی بدست آورده اند و نقش تعیین کننده در براه انداختن جنگ ها برای چنین سودهایی را دارند. وقتی دونالد ترامپ می گوید: «ما در جنگ های اخیر ۶۰۰۰ میلیارد دلار هزینه کرده ایم و چیزی به دست نیاورده ایم.» و کسی هم آن را رد یا انکار نمی کند (دقت کنیم! خیلی مهم است که هیچ مقامی نه فعلی و نه قبلی انکار نکرده است)، معنی اش این است که دولت آمریکا سود اقتصادی قابل ذکری از این جنگ ها بدست نیاورده است. همین امر در مورد جمهوری اسلامی با پیچیدگی های خاص خودش قابل بررسی است. می شود پرسید، جمهوری اسلامی از هزینه های چند ده میلیارد دلاری برای سیاست هایش در منطقه چه سودی به دست آورده است؟
با این همه، سوال شما حاوی نکتهٔ کلیدی مهمی است که دارم روی آن کار می کنم.: «در چشم انداز آینده، رابطه دولت و شرکت ها  به چه سمت و سویی می رود.»
خانم نئومی کلاین معتقد است دولت ترامپ اولین تجربه اداره دولت همانند یک شرکت است. این تجربه های اولیه بما چه می گوید؟
2. سخنران به سه موضوع تحریم، جنگ و فروپاشی می پردازد هرکدم از اینها میتواند در مرحله ای در اولویت باشد، فکر میکنم باید بحث دقیقتری در مورد این مراحل انجام گیرد. فکر نمی کنید اگر تحریم به فروپاشی و شورش منجر شود، جنگ منتفی شود؟ باید خطوط مشخص تری از تاکتیکها و اهداف دشمنان ایران ترسیم شود. نظرات مطرح شده باید با نظرات حزب های چپ ایران  مثل راه کارگر و حزب توده که بر سرنگونی رژیم تاکید دارند مقایسه شود.
از آنجا که بحث در باره جنگ و صنعت جنگ بطور کلی بود، کمتر وارد این بحث شدم. در سخنان دیگری در مصاحبه با رادیو پویا به این موضوع پرداخته بودم و سه سناریو یعنی سازش، رویارویی و یا فرورفتن در انقلاب را مطرح کردم. شما را به شنیدن آن دعوت می کنم. اما از دید جنگ، همانطور که گفتم. جنگ می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. ما به تازگی نوع لیبی یعنی مداخله در شورش مردم (جنگ داخلی) و یا مدل صربستان یعنی بمباران های سفره ای ادامه دار تا تسلیم را با درد و رنج زیاد مشاهده کرده ایم.
متوجه نشدم منظورتان از ضرورت مقایسه با نظرات احزاب و سازمان های چپ چیست. چنین کاری بین روشنفکران و تحلیلگران در سطح جهان مرسوم نیست. پلیمیک سیاسی اساسا کار و وظیفهٔ دیگری ست که بنا بر ضرورت در نقد مواضع این یا آن حزب و سازمان و یا شخصیت سیاسی صورت می گیرد. من وارد چنین عرصه ای نشده ام و ضرورتی برای این کار ندیده ام چون جدا از اینکه این احزاب چه شیوهٔ تحلیلی برای این جنگ ها داشته اند، به نتایجی رسیده و اعلام کرده اند که با آن موافق بوده ام و این موضعگیری چیزی جز لزوم مخالفت با سیاست خارجی مخاطره آمیز مداخله جویانهٔ جمهوری اسلامی در منطقه نبوده است.
3. ایا جنگ واقعا بعنوان وسیله و هدف هر دو مطرح است؟ در اینصورت نقش روسیه و چین چه خواهد بود؟ ما میتوانیم به انها بعنوان متحدانی قابل اعتماد حساب کنیم و تا چه میزان با ما خواهند بود؟ روسیه حداقل در هر جنگی در منطقه ذینفع بوده است، این بار چه خواهد کرد، بهر حال روابطی استراتژیک با ایران دارد.
طرح جالبی را عنوان کرده اید. آنطور که من برداشت کردم می خواهید بگویید : آیا موضوع را «جنگ - هم استراتژی و هم تاکتیک» ندیده ام. من اینگونه ندیده ام، به این جمله حتی نیدیشیده بودم. من بیشتر چنین دیده ام : «سود از هر چیز و به هر شکل.» اما واقعیت آن است که در جهان تنها شرکت های بزرگ جهانی شده نیستند که فرمان می رانند، در پدیده ای به نام جنگ ده ها مسئلهٔ دیگر مداخله دارد. یکی از مهمترین آن مسائل ژئوپلیتیک است. خود هر پروژهٔ سود محور هم در چرخه پیچیدهٔ سرمایه داری معاصر، سرمایه ها و سودهای دیگری را به تحرک در می آورد که بعنوان نیروی مدافع یا مخالف آن نقش آفرینی می کنند. اگر فقط یک شرکت یا شرکت های نظامی امنیتی همسو را در کانون توجه قرار دهیم،  «جنگ - هم استراتژی و هم تاکتیک» طبعا به یک شعار بازرگانی تبدیل می شود.
بخش دوم سوال تان، نکتهٔ باز هم بسیار مهمی را در بر دارد که پاسخگویی به آن خودش یک مقالهٔ مستقلی را می طلبد.  اگر بخواهم خیلی خلاصه جواب دهم. جمهوری اسلامی با ایجاد ارتباط استراتژیک با روسیه (از قراردادهای پشت پرده خبری نداریم. آقای ظریف در پاسخ به نقد ها به توافقنامهٔ خزر گفت که همزمان، با هر یک از کشورهای خزر قرارداد جداگانه مهمی به امضا رسیده . قراردادهای نظامی و استراتژیک با روسیه چیست و چه ابعادی دارد؟ نمی دانیم. به نظرم پنهان نگه داشته شده است. در توافقی که در ترکیه بین سه کشور به امضا رسید، هر سه کشور پذیرفته اند از همدیگر در برابر تغییر رژیم دفاع کنند. آیا این بدان معنی ست که اگر فردا خواستیم انقلاب کنیم و رژیم جمهوری اسلامی در حال فروپاشی قرار گرفت، روسیه و ترکیه مثل عربستان سعودی در بحرین نیرو وارد می کنند؟
از طرفی، روسیه و چین وارد چالش بزرگی با آمریکا برای تعدیل هژمونی اش بر دنیای هنوز تک قطبی موجود شده اند. ما نمی توانیم با آن موافق نباشیم. سرنوشت این رویارویی چه می شود؟
من در صحبت هایم دو امکان را برشمردم. توافق هایی در سطح جهان صورت گیرد و ما قربانی شویم. یا آمریکا به عقب نشینی وادار شود و جمهوری اسلامی بحران فروپاشی اش را به تعویق بیندازد. ادامهٔ حیات جمهوری اسلامی آکنده از بحران های بسیار مخاطره آمیز برای کشور است و همانطور که می بینید مسائل پیچیده و همانطور که گفتید به هم وابسته است.
جدا کردن یک بخش برای اینکه نور بر روی آن بتابیم و ویژگی های معاصرش را دریابیم، قطعا به معنی نادیده گرفتن بقیه مسائل نیست و نمی تواند باشد.  این روش شناخته شده ای است که در علوم و از جمله علوم سیاسی از آن بهره می بریم. قطعا چنین تحلیلی با یک تحلیل همه جانبه سیاسی که احزاب و بویژه احزاب کمونیست در هر کنگره ارائه می دهند و استراتژی ها و تاکتیک های خود را بر اساس آن تنظیم می کنند، متفاوت است. آن تحلیل های جامع اما همیشه پا بر دوش تحلیل های بخشی و مقطعی و موردی و برخی از اینگونه نظریه پردازی ها دارند و از آن سود می جویند.

امیدوارم این توضیحات مفید بوده باشد. از اینکه وقت گذاشتید و این نقطه نظرات را با من در میان گذاشتید، عمیقا سپاسگزارم. موفق باشید.