فردگرایی
برخی افراد تصور می کنند که می توانند سرنوشت خود را در دست بگیرند و در نگاهی فردگرایانه Individualistic از جامعه جدا کنند. شعارشان هم این است که: «هویت ما فردیت منحصر به فرد ماست.» آنان بر این باورند که این حق هر فرد است که زندگی خود را آنطور که دلش می خواهد بدون توجه به محیط پیرامونی و کار و زندگیِ دیگر افراد، بسازد و از آن بهره ببرد. آنان گاه از زندگی فردی خود الگو می سازند. آن را با عکس و ویدیو و پست های فراوان در صفحهٔ شبکه های اجتماعی به نمایش می گذارند و به بِرَند سازی از خود Self branding مشغول می شوند.
حقیقت آن است که وضعیت اجتماعی مستقل از رفتار افراد، گروهها، طبقات و نهادهای اجتماعی نیست. این رفتارهای فردی و خود-بِرَندسازی های پیرامون آن، نه تنها زندگی یک فرد را تغییر می دهد، بلکه اجتماع اطراف فرد و محیط اجتماعی پیرامونی را نیز تغییر می دهد. جامعه در حال تحول دائمی است و عمل ما در اوج فردیت خود، یک عمل اجتماعی هم هست که در جهت بخشیدن به تحولات نقش آفرینی می کند. عمل هر فرد می تواند عملی باشد که به دانش تحولات اجتماعی توجه جدی دارد یا نسبت به آن بی اعتناست. ما به تنهایی مشغول تغییر کردن و تغییر دادن نیستیم. دیگرانی هم با همین دیدگاه، درست مثل ما، دارند همین کار را می کنند. اگر الگوی فردگرایانهٔ ما تکثیر و تکرار شود، در واقع داریم جامعهٔ دیگری می سازیم که اصل اولیهٔ آن چنین است:
«همهٔ افراد تنها باید به فکر خود و زندگی خود باشند.»
چنین جامعهای بر خلاف تصور باورمندان به فردگرایی، نه یک جامعهٔ آزاد از هر نوع ایدئولوژی، بلکه جامعه ای است مبتنی بر یک ایدئولوژی و یک اتوپیا Utopia . «جاس شلدون» رمانی علمی تخیلی دارد به نام ایندیودوتوپیا Individutopia که در آن، جامعهٔ ایدهآل حاصل از این نوع فردگرايي نولیبرالی را تشریح می کند. او نشان می دهد، چنین جامعه ای در واقع نه یک آرمانشهر بلکه نوعی ویرانشهر Dystopia غیر قابل زندگی برای بشریت است. توصیه می کنم اگر امکانش را دارید ، این کتاب را بخوانید.
انسان در عین فرد بودنش ماهیت اجتماعی دارد؛
نمی توان بر این ویژگی چشم فروبست.